English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1659 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Is there a camp site near here? U آیا نزدیک اینجا محل اردو وجود دارد؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Is there a camp site near here? U آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟
Are there any antiquities here? U آیا اینجا آثار باستانی [اشیا عتیقه و جاهای قدیمی] وجود دارد؟
Can we camp here? U آیا اینجا میتوانیم اردو بزنیم؟
enclave economices U اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
The bus to ... stops here. U اتوبوس به ... اینجا نگاه می دارد.
How long does the train stop here? U چه مدت قطار اینجا توقف دارد؟
viruses U وجود دارد
virus U وجود دارد
and there an end. U و پایان وجود دارد.
water exists in three phases U اب درسه نمود وجود دارد
groove U [فاصله ای که بین هر رج وجود دارد.]
Is there a television? U آیا تلویزیون وجود دارد؟
Is there drinking water? U آیا آب آشامیدنی وجود دارد؟
Is there electricity? U آیا برق وجود دارد؟
There is a mountain of difficulties . U کوهی از مشکلات وجود دارد
Is there air conditioning? U آیا تهویه مطبوع وجود دارد؟
There's an exception to every rule. U برای هر قانونی استثنائی وجود دارد.
Is there heating? U آیا سیستم حرارتی وجود دارد؟
resident U ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
residents U ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
transients U آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
Racial prejudice prevails in some countries. U دربرخی کشورها تعصبات نژادی وجود دارد
transient U آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
There is one physician for every 260 inhabitants. U برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
Where theres will theres a way . <proverb> U تا وقتى خواسته اى هست ,راهى هم وجود دارد .
She loves him in spite lf sll his faults . U با وجود تمام عیبهایش اورا دوست دارد
There are ine milion book (volumes)in this library. U دراین کتابخانه یک میلیون جلد کتاب وجود دارد
reticle U تار موئینی که در دوربین نقشه برداری وجود دارد
There is more to it than meets the eye. U ارزش [و یا حقایق] پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
standards U خصوصیات خاص که به صورت طبیعی در سیستم کامپیوتری وجود دارد
standard U خصوصیات خاص که به صورت طبیعی در سیستم کامپیوتری وجود دارد
main U ورود به کاتالوگ که در آن اطلاعات مهم درباره موضوع وجود دارد
There are many difference between Persian and English . U بین زبانهای فارسی وانگلیسی فرق های زیادی وجود دارد
Where the carcass is there the ravens will collect together. <proverb> U هر کجا لاشه اى وجود دارد آنجا لاشخورها دور هم جمع مى شوند.
Berlin U کالسکهی چهارچرخهای که در عقب آن رکابی برای ایستادن یک مستخدم وجود دارد
resident U داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد
Pronoia U واژه ای جدید: حسی که گویا از طرف دنیا برای کمک کردن وجود دارد
residents U داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد
western european union U ایتالیا المان غربی که در سال 5591 به وجود امدو بیشتر جنبه نظامی دارد
phillips curve U شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
orthoferrite U یک ماده که به صورت طبیعی وجود دارد و از نواحی متناوب مارپیچ با پلاریته مغناطیسی متضاد تشکیل یافته است
Dont ever come here again. دیگر هیچوقت پایت را اینجا نگذار. [اینجا نیا.]
gonidium U یکی از سلولهای سبزی که زیر غشاء خارجی بدنه گیاه گلسنگها وجود دارد سلول جنسی جلبک ها وقارچ ها
winchester disk U دیسک سخت با فرفیت بالا و فشرده که به صورت توکار در سیستم کامپیوتری وجود دارد و قابل حذف شدن نیست
routing U مشخص کردن یک مسیر مناسب برای پیام از شبکه , روش جدید مسیریابی داده به کامپیوتر مرکزی وجود دارد
materialism U فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
kelly drive bushing U اتصال کلی که بصورت استوانه بوده و مابین کلی وسوزن حفاری وجود دارد
de jure recognition U شناسایی کامل و دایمی و بدون قیدوشرط یک دولت که در مقابل ان شناسایی عملی وجود دارد
phenolic epoxy U خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
dotting U روش نوشتن دستورات و توقف پس از یک دستور که در دستورات توکار سیستمهای کلمه پرداز وجود دارد
dot U روش نوشتن دستورات و توقف پس از یک دستور که در دستورات توکار سیستمهای کلمه پرداز وجود دارد
ScanDisk U که دیسک سخت را برای وجود مشکل بررسی میکند وسعی در رفع مشکل ای دارد که یافته است
aileron spar U تیرکی تنها درقسمتی از طول بال وجود دارد و نقاط لولاشدن فلپ به بال روی انهاقرار میگیرد
safflower U گل رنگ [این گیاه صورت وحشی در کشورهای مختلف رشد می کند. در ایران در خراسان و تبریز وجود دارد. از گلبرگ ها رنگینه زرد استخراج می کنند.]
HyperTerminal U برنامه ارتباطی که در ویندوز وجود دارد و به کاربر امکان صدا کردن کامپیوتر راه دور از طریق مودم و فایلهای ارتباطی میدهد
wagners law U براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
chain U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains U متصل کردن فایل و داده ها پشت سر هم به طوری که به هر فایل یا داده بعدی یک اشاره گر وجود دارد
chain U متصل کردن فایل و داده ها پشت سر هم به طوری که به هر فایل یا داده بعدی یک اشاره گر وجود دارد
an fitting U رابطهایی برای اتصال لولههای پخدار یا قیفی شکل که دارای زاویه 73 درجه میباشند و فاصلهای بین تمام شدن دندانه ها و شروع قسمت پخدار وجود دارد
safe format U عملیات فرمت که داده موجود را خراب نمیکند ودرصورتی که یسک اشتباه را فرمت کرده باشید امکان ترمیم داده وجود دارد
log wood U درخت بقم [در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
contiguous zone U منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
scalar U متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
find touch U بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
natural rate hypothesis U فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
insides U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
inside U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closer U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
camped U اردو
camps U اردو
camp U اردو
encage U اردو زدن
campsite U محل اردو
laagering U اردو زنی
encamping U اردو زدن
encamp U اردو زدن
camping U اردو زدن
encampments U اردو پایگاه
encampment U اردو پایگاه
encamps U اردو زدن
Urdu U زبان اردو
campsites U محل اردو
encamped U اردو زدن
camps U اردو زدن
camped U اردو زدن
cook house U اشپزخانه اردو
camp U اردو زدن
to cut one's lucky U اردو برچیدن
castrametation U فن ترتیب اردو
point bland U بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore U نزدیک کرانه نزدیک ساحل
campsites U محل مناسب اردو
encampments U محل اردو زدن
dwellings U مستقرشدن اردو زدن
to strike tens U اردو رابهم زدن
dwelling U مستقرشدن اردو زدن
training table U میز ناهارخوری در اردو
laager U در اردو مسکن گزیدن
encampment U محل اردو زدن
No camping U اردو زدن ممنوع
Camping U اردو یا چادر زدن
campsite U محل مناسب اردو
approached U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
camper U شرکت کننده در اردو کسی که در چادر زندگی میکند
campers U شرکت کننده در اردو کسی که در چادر زندگی میکند
mid wicket U توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
. The car is gathering momentum. U اتوموبیل دارد دور بر می دارد
where U اینجا
hither U اینجا
here U اینجا
thus far U تا اینجا
hither U به اینجا
so far U تا اینجا
here U در اینجا
in these parts <adv.> U در اینجا
hitherto U تا اینجا
in this country <adv.> U در اینجا
passim U اینجا وانجا
i am a stranger here U من اینجا غریبم
up and down U اینجا وانجا
We are short of space here . U اینجا جا کم داریم
here and there U اینجا انجا
no one is here U هیچکس اینجا نیست
I am just passing through. فقط از اینجا میگذرم.
Make some room here. U یک قدری اینجا جا باز کن
make oneself scarce <idiom> U دور شو ،از اینجا برو
here lies U در اینجا دفن است
i had hom there U اینجا گیرش اوردم
Come here tomorrow . U فردا بیا اینجا
isn't he there U ایا او اینجا نیست
At this point of the conversation. U صحبت که به اینجا رسید
hereon U در این مورد در اینجا
i do not belong here U من اهل اینجا نیستم
i wish to stay here U میخواهم اینجا بمانم
I wI'll get off here. U اینجا پیاده می شوم
Let us get out of here! U برویم از اینجا بیرون!
I am just passing through. از اینجا عبور میکنم.
Out with them! U بروند بیرون [از اینجا] !
I am here on business. برای کار اینجا آمدم.
Is there a car wash? U آیا اینجا کارواش هست؟
It has been a very enjoyable stay. در اینجا به من خیلی خوش گذشت.
Please sign here. لطفا اینجا را امضا کنید.
what is your business here U کار شما اینجا چیست
He usually drops by to see me . U غالبا" می آید اینجا بدیدن من
I feel like a fifth wheel. U من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
i intend to stay here U قصد دارم اینجا بمانم
I am here on holiday. من برای تعطیلات به اینجا آمدم.
I am here on business. برای تجارت اینجا آمدم.
It is pointless for her to come here . U موضوع ندارد اینجا بیاید
Left out of one place and driven away from another. <proverb> U از آنجا مانده از اینجا رانده .
He promised me to be here at noon . U به من قول داد ظهر اینجا با شد
i have come on business U کاری دارم اینجا امدم
Is there a car wash? U آیا اینجا ماشینشویی هست؟
There is no point in his staying here . His staying here wont serve any purpose. U ماندن او در اینجا بی فایده است
I've been here for five days. U پنج روزه که من اینجا هستم.
None of that here. Nothing doing here. U اینجا از این خبرها نیست
I dropped in to say hello. U آمدم اینجا یک سلامی بکنم
some one must stay here U یک کسی باید اینجا بماند
He came over here in a mad rush. U او [مرد] با کله اینجا آمد.
take away your things U اسباب خود را از اینجا ببرید
It is extremely hot in here . U اینجا بی اندازه گرم است
She comes here at least once a week . U دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
Just sign here and leave at that . U اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
I am leaving early in the morning. من صبح زود اینجا را ترک میکنم.
Could you put us up for the night ? U ممکن است شب را اینجا منزل کنیم ؟
May I park there? U ممکن است اینجا پارک کنم؟
How long can I park here? U چه مدت می توانم اینجا پارک کنم؟
It seems I am not welcome (wanted) here. U مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
Can we camp here? U آیا اینجا میتوانیم چادر بزنیم؟
How dare he come here . U غلط می کند قدم اینجا بگذارد
I am working here non-stop. U یک بند دارم اینجا کار می کنم
approach lane U مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
Walls have ears <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
Do you think it advisable to wait here U آیا مصلحت هست که اینجا منتظر بمانیم
His coming here was quite accidental. U آمدن اوبه اینجا کاملا" اتفاقی بود
No one sent me, I am here on my own account. U هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
The bus stop is no distance at all . U ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
hic jacet U در اینجا خفته است ه کتیبه روی قبر
This is an ideal spot for picnics . U اینجا برای پیک نیک ماه است
We were afraid lest she should get here too late . ترسیده بودیم که مبادا دیر اینجا برسد.
This is a good residential are ( neighbourhood ) . U اینجا محل ( محله ) مسکونی خوبی است
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
She comes here once in a blue moon . U سالی ماهی یکبار می آید اینجا ( بسیار بندرت )
commit no nuisance U ادرار کردن و اشغال ریختن اینجا ممنوع است
They dont recognize your high-school diploma here. U دیپلم دبیرستان شما را اینجا برسمیت نمی شناسند
camped U پادگان اردو زدن چادر زدن
camps U پادگان اردو زدن چادر زدن
camp U پادگان اردو زدن چادر زدن
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
Well, now everyone's here, we can begin. U خوب حالا که همه اینجا هستند ما می توانیم شروع کنیم.
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1معنی field housing در محصولات صنعتی چیست؟
1 if there's any justice
1tink and grow rich
1incentive
1if you have any question please ask us , we are here to help
1چیزی که عوض داره گله نداره
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com